نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات عزیز جهانگیرزاده
خاطرات آقاي عزيز جهانگيرزاده برادر خانم شهيد محمدرضا پاشائي
هر چه صدا كردم فقط ديدم يك بار به زور گفتند: بلي، فهميدم كه تير خورده، بلندش كردم، ديدم بله تير خورده و سنگين نفس مي كشد
کد خبر: ۴۲۸۰۷۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۲۵